سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 62 ، بازدید دیروز: 493 ، کل بازدیدها: 13111853


صفحه نخست      

تو را می خواهم و دانم که هرگز

بدست علیرضا بابایی در دسته فروغ فرخزاد تاریخ : 91/9/28 ساعت : 10:45 صبح

 

فروغ فرخزاد

 

تو را می خواهم و دانم که هرگز

به کام دل در آغوشت نگیرم

تویی آن آسمان صاف و روشن

من این کنج قفس مرغی اسیرم

ز پشت میله های سرد تیره

نگاه حسرتم حیران به رویت

در این فکرم که دستی پیش آید

و من ناگه گشایم پر به سویت

در این فکرم که در یک لحظه غفلت

از این زندان خاموش پر بگیرم

به چشم مرد زندانبان بخندم

کنارت زندگی از سر بگیرم

در این فکرم من و دانم که هرگز

مرا یارای رفتن زین قفس نیست

اگر هم مرد زندانبان بخواهد

دگر از بهر پروازم نفس نیست

ز پشت میله ها هر صبح روشن

نگاه کودکی خندد به رویم

چو من سر می کنم آواز شادی

لبش با بوسه می آید به سویم

اگر ای آسمان خواهم که یک روز

از این زندان خامش پر بگیرم

به چشم کودک گریان چه گویم

ز من بگذر که من مرغی اسیرم

من آن شمعم که با سوز دل خویش

فروزان می کنم ویرانه ای را

اگر خواهم که خاموشی گزینم

پریشان می کنم کاشانه ای را

 

فروغ فرخزاد

 


دیگر اشعار : فروغ فرخزاد
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن